گلچین زیباترین شعر در مورد حیا
شعر در مورد حیا
شعر در مورد حیا ,شعر در مورد حیا و عفت,شعر در مورد حیاط,شعر در مورد حیا و شرم,شعر در مورد حیاط خانه,شعر در مورد حیاء,شعر در مورد حیاط مدرسه,شعر در مورد حیات,شعر در مورد حیات وحش,شعر در مورد حیا و حجاب,شعر درباره حیا و عفت,شعر در مورد حیاط,شعر درباره حیاط مدرسه,شعر درباره حیاط خانه,شعری در مورد حیاط مدرسه,شعر در مورد آب حیاط,شعر درمورد حیاط,شعر در مورد شرم و حیا,شعر در مورد شرم حیا,شعر کودکانه در مورد شرم و حیا,شعر درمورد حیاط خانه ما,شعری در مورد حیا,شعر کوتاه در مورد حیا,شعر کودکانه در مورد حیا,متن شعر در مورد حیا,شعر زیبا در مورد حیا,شعر کوتاه درمورد حیاط مدرسه,شعری در باره ی حیاط مدرسه,شعری درباره حیاط مدرسه,شعر در مورد آب حیات,شعر حیاط خانه مادربزرگ,شعر حیای گربه,شعر حیا,شعر حیاط خانه,شعر حیا از پروانه نجاتی,شعر حیاط,شعر حیات,شعر حیاط خلوت,شعر حیاط خانه ما,شعر حیا و شرم,شعر حیاط خانه,شعر حیاط خانه پدری,شعر درباره حیاط خانه,شعر در مورد حیاط خانه,شعر درمورد حیاط خانه ما,متن شعر حیا از پروانه نجاتی,دانلود شعر حیا از پروانه نجاتی,شعر حدیث حیا از پروانه نجاتی,شعر حیا پروانه نجاتی,متن شعر حیا پروانه نجاتی,شعر حیاط مدرسه,شعر حیاط قدیمی,شعر حیاط خونه,شعر حیاط وحش,شعر حیات وحش,شعر حیات خلوت,شعر حیات طیبه,شعر حیات کودکی,شعر حیات عاشقانه,حیاه شعر,شعر آب حیات,معنی شعر حیات گیبی,شعر آب حیاتم دادند,شعر در مورد حیا و شرم,شعر درباره شرم و حیا
در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد حیا برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
گرت از ابر گهربار حیا می باشد
خون ببار از مژه چشم و حیا باز گذار
شعر در مورد حیا
بمحفلی که نگاهت عیار حوصله گیرد
حیا بروی کس از شوخی حیا ننشیند
شعر در مورد حیا و عفت
بهر جبین که بوی سطری از کتاب حیا
زنقطه عرقم دارد انتخاب حیا
شعر در مورد حیاط
(بیدل) از آبرو گذشتن نیست
از حیا غافلی عرق دریاست
شعر در مورد حیا و شرم
نمیخواهد حیا تغییر اوضاع
لب خاموش را خمیازه عار است
شعر در مورد حیاط خانه
زبان را مکن پرفشان طلب
مبادا چراغ حیا گل کند
شعر در مورد حیاء
از قمار بساط آگاهی
جز عرق ریزی حیا مبرید
شعر در مورد حیاط مدرسه
تن آسان اقبال بخت سیاهم
حیا بایدم سایه پرورد گیرد
شعر در مورد حیات
بمحفلی که نگاهت عیار حوصله گیرد
حیا بروی کس از شوخی حیا ننشیند
شعر در مورد حیات وحش
زبادبان توکل اگر رسی بنسیمی
حیا بکشتی امید ناخدا ننشیند
شعر در مورد حیا و حجاب
آنرنگ که آشکار جستیم
در پرده غنچه حیا بود
شعر درباره حیا و عفت
(بیدل) چو عرق وفا سرشتان
آیند زعبرت از حیا هم
شعر در مورد حیاط
پیش موج محیط احسانت
از حیا در عرق فتاده غمام
شعر درباره حیاط مدرسه
با حیا گفت او مرا و چشم من روشن بدو
هر که روشن دیده تر شد بیشتر دارد حیا
شعر درباره حیاط خانه
گفت که عاشق چرا مست شد و بی حیا
باده حیا کی هلد خاصه ز خمار من
شعری در مورد حیاط مدرسه
بنمود هستی بی اثر چه نقاب شق کنم از حیا
تو بمن مگر نظری کنی که دمی عرق کنم از حیا
شعر در مورد آب حیاط
روزی به لاغ گفتم کت نسبتی ست با مه
من بد لست حیا من شده الندامه
شعر درمورد حیاط
غرض چه یعنی دزدیست بی حیا آخر
من این ندانم کز ماده گاو ناید کشت
شعر در مورد شرم و حیا
من بنده را ز عاجزی اندر ثنای تو
تا حشر پایمال حیا کرد روزگار
شعر در مورد شرم حیا
تا توانی قطع کن (بیدل) زابنای زمان
آشنای کس نگردند این حیا بیگانه ها
شعر کودکانه در مورد شرم و حیا
تلاش ما چو سحر شبنم حیا پرداخت
عرق شد آینه آخر نفس گداخته را
شعر درمورد حیاط خانه ما
جهان نامنفعل گل کرد اثر هم موقعی دارد
عرق واری بروی کس نمی شاشد حیا اینجا
شعری در مورد حیا
طبایع را فسون حرص دارد دربدر (بیدل)
جهان لبریز استغناست گر باشد حیا اینجا
شعر کوتاه در مورد حیا
بهر جبین که بوی سطری از کتاب حیا
زنقطه عرقم دارد انتخاب حیا
شعر کودکانه در مورد حیا
شبی بروی عرقناک او نظر کردم
گذشت عمر و شنا می کنم در آب حیا
متن شعر در مورد حیا
از دست برد حاجت نم در جبین نداریم
آخر هجوم مطلب شست از عرق حیا را
شعر زیبا در مورد حیا
شوخ چشمی نیست کار ما برنگ آئینه
چون حیا پیراهنی از عیب میپوشیم ما
شعر کوتاه درمورد حیاط مدرسه
بانفعال رسیدیم از فسون تعلق
برخ فگند حیا دامن نچیده ما را
شعری در باره ی حیاط مدرسه
چون شرارم ساز پیدائی حیا ارشاد کرد
یعنی از خود چشم پوشانید عریانی مرا
شعری درباره حیاط مدرسه
هر نفس صد رنگ میگیرد عنان جلوه اش
تا کند شوخی عرق آئینه میریزد حیا
شعر در مورد آب حیات
بناموس حیا دامان دل نتوان رها کردن
تو نور شمع فانوسی همان در بیضه پر بگشا
شعر حیاط خانه مادربزرگ
بر امید ابر رحمت دامنی آلوده ام
میکند آب از حیا بی برگی عصیان مرا
شعر حیای گربه
تماشا نیست کم چشم هوس گر شرم ناک افتد
حیا آئینه گلهای سیراب است شبنم را
شعر حیا
باز با طرز تکلف آشنا می بینمت
جام در دست از عرق های حیا می بینمت
شعر حیاط خانه
ز جیب ناز خطش سر برون نمی آرد
ز بسکه عهد بخلوتگه حیا بسته است
شعر حیا از پروانه نجاتی
تهمت کش ابرام شد افراط ندامت
عبرت عرقی کرد کزین بزم حیا رفت
شعر حیاط
از حیا نبود اگر آئینه ات پوشد نمد
چشم پوشیدن زخوب و زشت تشریف حیاست
شعر حیات
حیا زکف ندهد دامن ادب (بیدل)
گرفتن گهر از مشت آب دشوار است
شعر حیاط خلوت
هر کرا سررشته وضع حیا باشد بدست
میتواند چون نگه در دیده بینا نشست
شعر حیاط خانه ما
عرق ساز حیا از جبهه ات نازد گر دارد
به شبنم داده خورشیدی گهر پرداز پروینت
شعر حیا و شرم
نهفت راه تلاشم عرق فشانی شرم
گل است خاک دو عالم زبس حیا اینجاست
شعر حیاط خانه
ادب سنج بیان حرفی ازان لب هر کجا دارد
خرام موج گوهر پا بدامان حیا دارد
شعر حیاط خانه پدری
نظرها ذره خورشید حسن اندای حیا رحمی
مگردان محرم آن جلوه آغوش نهالی را
شعر درباره حیاط خانه
بگلشنی که حیا شبنم بهار تو بود گداخت
آینه چندانکه شد چمن مهتاب
شعر در مورد حیاط خانه
از قماش بد و نیک دو جهان بیخبرم
چون حیا پیرهن ما نظر دوخته است
شعر درمورد حیاط خانه ما
بهر جبین که بوی سطری از کتاب حیا
زنقطه عرقم دارد انتخاب حیا
متن شعر حیا از پروانه نجاتی
عرق زطینت ما هیچ کم نشد (بیدل)
نشسته ایم چو شبنم در آفتاب حیا
دانلود شعر حیا از پروانه نجاتی
جز حیا نمی باشد جوهر کرم (بیدل)
هرچه ریزشی دارد سرفگنده می ریزد
شعر حدیث حیا از پروانه نجاتی
هر جا عدم بتهمت هستی رسیده است
باید حیا بلوح جبینم رقم کند
شعر حیا پروانه نجاتی
در محفلی که احباب چون و چرا فروشند
مگشا زبان که شاید آنجا حیا نباشد
متن شعر حیا پروانه نجاتی
قامت خم کز حیا سوی زمین رو میکند
فهم میخواهد اشارتهای ابرو میکند
شعر حیاط مدرسه
زهوس قماشی سیم و زر بجنون قبای حیا مدر
که تکلفات لباسها بحضور ژنده نمیرسد
شعر حیاط قدیمی
بحدیقه که تبسمت فگند بساط شگفتگی
مگر از حیا عرقی کند که رسد بخنده دعای گل
شعر حیاط خونه
مزن ای بیخبر لاف محبت
مبادا آب گردد از حیا دل
شعر حیاط وحش
نرگس طلبد شیوه چشم تو زهی چشم
مسکین خبرش از سر و در دیده حیا نیست
شعر حیات وحش
چشم خواجو چو سر طبله در بگشاید
از حیا آب کند گوهر عمانی را
شعر حیات خلوت
در باغ سرو را ز حیا پای در گلست
از اعتدال قد چو سرو روان ما
شعر حیات طیبه
در دیده خورشید چو یک ذره حیا نیست
آید بسر بام تو از راه وقاحت
شعر حیات کودکی
پیش لؤلؤی سرشکم ز حیا آب شود
در ناسفته که در جوف صدف مکنونست
شعر حیات عاشقانه
ای فدای قامتت هر سرو بستانی که هست
در حیا از چشم من هر ابر نیسانی که هست
حیاه شعر
چون شود یاقوت لؤلؤ پرورت گوهرفشان
آب گردد از حیا هر گوهر کانی که هست
شعر آب حیات
پیش طوفان سرشکم ز حیا آب شود
ابر گرینده که بر ساحل عمان گذرد
معنی شعر حیات گیبی
ماه من دوش سر از جیب ملاحت برکرد
روز روشن ز حیا چادر شب برسر کرد
شعر آب حیاتم دادند
نزد طوفان سرشکش بین که ابر نوبهار
از حیا آب دهن بر روی عمان افکند
شعر در مورد حیا و شرم
چو تو برخیزی و از ناز خرامان گردی
سرو برطرف گلستان ز حیا بنشیند
شعر درباره شرم و حیا
چشم خواجو چو سر درج گهر بگشاید
از حیا آب شود رسته در عدنی
شعر در مورد حیا
چو من بمیرم اگر ابر را حیا باشد
بجای آب کند خاک من بخون معجون
شعر در مورد حیا و عفت
زقطرگی بدر خجلت گهر زده ایم
جبین بی نم ما ساخت با سراب حیا
شعر در مورد حیاط
زخواب جستم و چشمی بخویش نکشودم
بروی من که فشاند اینقدر گلاب حیا
شعر در مورد حیا و شرم
از حیا حسن جاودان ماند
عرق شرم آب حیوان است
شعر در مورد حیا
- ۹۷/۰۷/۰۵